نبرد برای حلب
مترجم: ا. . شیری مترجم: ا. . شیری

 

دمیتری سدوف

http://www.fondsk.ru/news/2012/07/28/bitva-za-aleppo.html

۱۸ مرداد ۱۳۹۱

حوادث لیبی، حقیقت پیشین را به نمایش می گذارد- شورشهای محلی با سازماندهی از خارج، اگر با قاطعیت، بسختی و در زمان خود خوابانده نشود، همواره خطر شورشهای عمومی را درپی خواهد داشت. مثلا، بسیاری از مخالفان دیروزی لیبی، اینک با ارزیابی نتایج شورش خود، از خود سؤال می کنند: آیا این همان نتایجی است که برای تحقق آنها می کوشیدیم؟ کشور ویران شده، نظام بی نظیر تأمینات اجتماعی از بین رفته، گروههای پیروز با هم در جنگند و چشم اندازی هم دیده نمی شود... درست شبیه آن را برای سوریه، جائی که شورشها ببرکت حمایتهای پیگیر دشمنان دولت سوریه گسترش می یابد، در نظر گرفته اند. گیج ترین قشر شهروندان، بخصوص از میان جوانان، بسوی مخالفان روی می آورند. درست مثل لیبی، تصاویر تجهیزات نظامی گویا تصرف شده توسط شورشیان را نشان می دهند که دانشجویان دلاورانه اداره می کنند، تعداد فراریان از ارتش هر چه بیشتر می شود (یا کسانی که در مقابل دوربینهای تلویزیونی پوز می دهند و خود را فراری از ارتش می خوانند- اینها، روشهای شناخته شده جنگ اطلاعاتی هستند)، بسیاری از مردم به تبلیغات خصمانه رسانه های دشمن با رژیم باور می کنند و به حمایت از گروههای مسلح روی می آورند. شورش با گرفتار ساختن مردم هر چه بیشتر در گودال خود، کم کم گسترش می یابد.

اما ویژگی جدی سناریوی سوریه این است که در آن، از گرایشات ضد دیکتاتوری شدید که در میان مردم لیبی وجود داشت، خبری نیست. معمر قذافی در طول چهل سال رهبری خود، محدودیتهای روانشناسی بخش فعال مردم را مورد توجه قرار نداد، و این امر، نقش خود را در شورشها ایفا کرد.

خاندان اسد، در صدر حزب بعث، در مقابل نیازهای نوین زمان به حد کافی نرمش نشان می دهد. انجام اصلاحات سیاسی کنونی در سوریه (رسانه های غرب در باره آنها سکوت کرده اند)، بنظر می رسد، می بایست به سوی گفتگوی مدنی راه می گشود. اما بدلیل عکس العمل مخالفانی که قصد دارند به هر قیمتی جلوی انجام آن را بگیرند، چنین نشد. از نظر این نیروها، رابطه عمیق رژیم حاکم سوریه با ایران، که با حاکمیت علوی ها، بعنوان شاخه ای از مذهب شیعه اسلام در کشور تثبت شده، «نقص» اصلی آن است.

این سناریو نویسان خارجی که امروز می خواهند حاکمیت علویها را ساقط کنند، بدرستی می فهمند تا زمانیکه علویها در کشور حکومت می کنند، سوریه متحد ایران خواهد بود. و اما قدرت گیری شیعیان* در منطقه، واقعیت آشکاری است، و بیش از همه، در عربستان سعودی از آن بیم دارند. آغاز مبارزه شیعیان، بعنوان بخش قابل ملاحظه ای از جمعیت عربستان سعودی (هر چند در اقلیت اند) برای احقاق خود، رژیم حاکم را تهدید می کند. در ماه نوامبر سال ۲۰۱۱ نیروهای امنیتی در استان قطیف چهار مرد را کشتند. در بیانیه رسمی گفته شد، که کشته شدگان افراد مسلح بودند و از «خارج دستور می گرفتند». از این ادعا می توان چنین فهمید که آنها جاسوسان ایران بودند. در اوایل ژانویه، دولت سعودی ۲۳ نفر را به سازماندهی ناآرامی ها در قطیف، قاچاق اسلحه و تیراندازی به نظامیان و غیرنظامیان متهم کرد. در ماههای مارس و ژوئیه سال جاری، استان قطیف بخاطر اکثریت جمعیت شیعه خود، بار دیگر به مرکز اعتراضات شیعیان تبدیل گردید. آنها خواستار آزادی زندانیان سیاسی، اصلاحات و پایان دادن به تبعیضها هستند. اعتراض آنها بشدت سرکوب گردید. چند تن کشته و ۴۰۰ نفر بازداشت شدند. ۷۰ نفر از آنها، از جمله، مدافع مشهور حقوق بشر، فاضل المناصف، هنوز در زندان بسر می برند.

اوضاع شیعیان بحرین و قطر برغم اینکه اکثریت جمعیت را تشکیل می دهند، از این هم سخت تر است. بهار سال گذشته مجبور شدند قیام شیعیان بحرین را بکمک نیروهای مسلح عربستان سعودی و قطر سرکوب کنند.

این واقعیت که رژیمهای سنی حوزه خلیج فارس حامیان اصلی شورشها در سوریه هستند، ماهیت شورشها را تعیین می کنند. این رژیمها به ایدئولوژی دموکراسی وارداتی وقعی نمی گذارند و تمایلی هم به تحریک عروسکهای خیمه شب بازی با پرچم دموکراسی ندارند. آنها تروریستهای مسلمان کشورهای مختلف جهان را به مزدوری می گیرند. جای تعجب ندارد، که بیشتر مزدوران آنها را «شبه نظامیان القاعده» تشکیل می دهد. زیرا، این گروه تروریستی، پیشرو مسلمانان افراطی سنی مذهب محسوب می شود.امروزدر سوریه انترناسیونال تروریستی گردآوری شده از تمام نقاط جهان، علیه رئیس جمهور قانونی و دولت حاکم آن مبارزه می کند. بزرگترین گروههای مزدوران را افراطیون سعودی در تونس، الجزایر و یمن استخدام کرده اند و تعداد آنها از شمار عراقیها و افغانیها بیشتر است. و این امر، یک عامل بازدارنده در تجزیه اکثریت جمعیت طرفدار رئیس جمهور سوریه بحساب می آید. مزدوران خارجی از حمایت داخلی برخوردار نیستند و نمی توانند هم باشند. تکیه گاه داخلی مخالفان در سوریه، یا مراکز مسلمانان سنی مثل حمص و حماه هستند که بطور سنتی با رژیم سوریه دشمنی می کنند، یا بخشی از جمعیت روستائی هستند که بیشتر تحت تأثیر تبلیغات رسانه های مخالف رژیم قرار می گیرند. درست به همین سبب است که درگیریهای نظامی بین نیروهای دولتی و شورشیان، بیشتر خاموش کردن کانونهای آتش را یادآوری می کند.

نقش غرب در مناقشات سوریه به شکلی متفاوت با لیبی دیده می شود. این به این دلیل است که غرب ابتکار سرنگونی رژیم اسد را با این امید که نتیجه چنین عملیاتی موجب برقراری رژیم غربگرا در دمشق می گردد، به سعودیها، ترکیه و قطر واگذار کرد.

امروز غرب زمینه سیاسی و اطلاعاتی به زیر کشیدن دولت سوریه را فراهم می کند، ولی تا زمانی که ضرورت ایجاب نکرده است، نمی خواهد در تجاوز نظامی شرکت نماید. در هر حال، این تلاشهای سیاسی و اطلاعاتی را نباید کم اهمیت شمرد. واشینگتن، لندن و پاریس از محصولات فعالیتهای تروریستی متحدان خود در سوریه با مهارت بهره برداری کردند و اوضاع را به نقطه شکست تلاشهای سیاسی سمت دادند. در سازمان ملل متحد فضای «آخرین شانس» برای بشار اسد ایجاد کرده اند. بدون استفاده از آن هم، راهها بسوی بدترینها گشوده می شوند. حضور ناظر سازمان ملل متحد در سوریه فقط بمدت ۳۰ روز، نه مثل سابق بمدت سه ماه، به شکل تکنیکی تمدید شده است. پس از حذف فیزیکی بخشی از رده های فوقانی ارتش کشور از راه اقدامات تروریستی، در واقع، اولتیماتوم اعلام کرده اند. او برای آرام کردن اوضاع فقط یک ماه (هم اکنون کمتر از یک ماه) فرصت دارد. پس از آن، تدارک حمله نظامی مستقیم خارجی آغاز می شود. در دمشق خیلی خوب می فهمند سخن بر سر چیست. به همین سبب، بالگردها و هواپیماهای نیروی هوائی سوریه برای «پاکسازی» بنیادی محلات تصرف شده حلب از شورشیان، در آسمان این بزرگترین شهر سوریه به پرواز در آمده اند. حمله همه جانبه به شهر آغاز می شود، و در این کار، از همه تسلیحات موجود، به استثنای تسلیحات شیمیائی استفاده خواهد شد.

باید آماده این بود، که رسانه های غربی پاکسازی حلب را با رنگهای وحشتناکی تصویر خواهند کرد. اما این تصاویر از نظر دولت سوریه هیچ اهمیتی نخواهد داشت. زیرا، زمان نبرد آخر برای دولت سوریه فرارسیده است. طرح عملیات نظامی دولت قابل درک است. باندهای شورشی باید تا مرز ترکیه فرار کنند، و کار «خاموش کردن آتش» باید با بیرون راندن تروریستها از کشور خاتمه یابد. در طول سه هفته آینده جهان شاهد جنگ تعیین کننده انترناسیونال تروریستی و نیروهای نظامی دولتی سوریه خواهد بود. احتمالا، زمانی مورخان این نبرد را «نبرد برای نجات سوریه» خواهند نامید.

بعید نیست. هر چیز بدان بستگی دارد که کدام طرف در این جنگ پیروز خواهد شد، و اینکه آیا سوریه ای باقی خواهد ماند.

______________________

*- امپریالیسم جهانی در اجرای استراتژی «خاورمیانه بزرگ» و تأمین منافع نامشروع و زورگیرانه نهنگان مالی- نظامی خود، تروریسم را به سیاست رسمی دولتی تبدیل کرده است. این اصل اساسی و ماهیت واقعی همه جنگهای استعماری، از جمله جنگ کنونی علیه سوریه است. ولی، همه جنگهای استعماری- تروریستی، همواره صورت دیگری هم داشته و دارد و آن، عبارت از شکل ظاهری تروریسم است که دولتهای اولترافاشیستی- تروریستی غرب سعی می کنند آن را در اشکال اغواگرانه و عوامفریبانه به عوام الناس بقبولاند. این صورت ظاهر، شامل ایجاد اختلافات و مناقشات ملی- قومی، دینی- مذهبی می باشد که با توجه به تنوع نژادی و اعتقادی مردم تمام کشورهای جهان، در همه مستعمرات، بخصوص در مستعمرات۲۰ سال اخیر، از جمهوریهای سابقا عضو اتحاد شوروی و فدراتیو یوگسلاوی گرفته تا امروز در سوریه، بکار بسته و می بندد. مقاله حاضر نیز اگر چه مسائل بسیار مهمی، از قبیل تهاجم تروریسم بین الملل به سوریه و بود و نبود این کشور را بدرستی مورد تأکید قرار داده، ولی متاسفانه سعی کرده است این جنگ استعماری علیه سوریه را نه از زاویه تضاد طبقاتی کلان در مقیاس جهانی، بلکه، از زاویه اختلاف دولتهای شیعه و سنی منطقه مورد بررسی قرار دهد.

مترجم


August 9th, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی